هرگز تمامت را برای کسی رو نکن

بگذار کمی دست نیافتنی باشی ...

آدمها

تمامت که کنند ...

رهایت می کنند ...

 

تعلق که نداشته باشی

به جایی … 
به کسی … 
به چیزی …

تمام شدنت راحت تر از آنی میشود که گمان می بُردی

راستش را بخواهی

فاجعه ی رفتن "او"

چیزی را تکان نداد...

من هنوز هم چای میخورم..

قدم میزنم..

هستم!

اما تلخ تر..

تنهاتر...

بی اعتمادتر..

سلام ببخشید که یه مدت نبودم سعی میکنم از این به بعد زود زود سر بزنم

دلم واستون تنگ شده بود

دوستون دارم بوس بوس

همه می گویند "سخت گیر"م!

راست می گویند ....

همین است که انقدر "سخت"

به تو

"گیر" داده ام ...

گهگاهی که دلم می گیرد

 

گهگاهی که دلم می گیرد

با خودم می گویم

به کجا باید رفت ؟

به که باید پیوست ؟

به که باید دل بست ؟


به دیاری که پر از دیوار است !

به امینی که امانت خوار است !

یا به افسانه ی دوست ؟

گریه ام می گیرد

مثل من

تسلیم...

شلیک کن!

این گلوله ها هم مثل من خسته اند...

از بس جایی میان سینه ی کسی نداشته اند...

نمی شوی آنکه باید باشی ....

نمی آید آنکه می خواهی....


و تمام می شوی ،

لعنت به همه آدمها

که هیچکـــدامشان " تــو " نمی شوند برایم !!

تب

مـیخـنـدم :

دیـگـر تـ ــب هــم نـدارم

داغ هـ ــم نیـسـتـم

دیـگــر بــ ــه یـ ـاد تـ ــو هـ ـم نـیسـتم

سـ ـرد شـ ـده ام...

سـ ـرد سـ ــرد

نمـ ـی دانـم

شـایـد دق کـ ــرده ام

کسـ ـی چــ ـه مـی دانـد

بــ ـی حسـ ـم کـ ـردی نـسبت بــ ــه تمـ ــام حـ ـس هــ ــای دنیـ ــا...

ﺩﻟــــــﺘﻨﮕﯽ . . .

ﺩﻟــــــﺘﻨﮕﯽ . . .


ﺣـــــﺲ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔـﺎﻫﯽ ﺗــــ ♥ـــــﻮ

ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ . . .

ﮔـﺎﻫﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸــــﻪ . . .

ﮔـﺎﻫﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻟــﺎﻥ . .


آدمی که دوستت دارد، خیلی زود برایت عادی میشود...

حرفهایش.. دوستت دارم هایش

و تو خیلی زود کلافه میشوی... ...

از بهانه هایش، اشکهایش، توقع هایش...

و چون تصور میکنی که همیشه هست، همیشه دوستت دارد...

هیچوقت نگاهش نمیکنی، نگرانش نمیشوی...

برای از دست دادنش نمی ترسی..

او همیشه هست اما...

او هم آدم است روزی که کارد به استخوانش برسد کوله بار اندوهش را برمیدارد و بی سر وصدا می رود . . .

حسی به من می گوید:

آن روز...


بی اراده صدایش میزنی اما جوابی نمی آید...

فقط برایت جای پایش می ماند...

دلــــــم یکـــــ خیابــــــان می خــــواهد ..

کـــه بشــــود بـــا تــــــ♥ــو قـــدمــ زد ..

جایی کهــ مردمــــش زبـــــان مــا را بلـــد نیستـــــند ..

مـــــن بــــــه زبـــــــــان خــــودمانــــــِی ...

هــــی بگــــــویـــم دوســـتــــتـــــــــ دارمـــــــ :x

و عـابران درگــــِیر این کنجکـــاوی باشــــند ..

مـــن چــــه می گــویم که تـــ♥ــو اینــطور میخـــــــندی ..

تــمام هوا را بو مـی کشم

چشم مـیدوزم

زل مـی زنم...


انگشتم را بر لبان زمیـن می گذارم:

" هــــیس...


!مـی خواهم رد نفس هایش بـه گوش برسد...!"

امــــــــــا...!

گوشم درد مـیگیرد از ایـن همـه بـی صدایـی

دل تنگـی هایم را مچالـه مـی کنم و

پرت مـی کنم سمت اسمان!


دلواپس تو مـی شوم کـه کجای قصـه مان سکوت کرده ایـی

کـــه تو را نمی شنوم

حواست باشد بانو!
اگر به مردی بیش از حد بها دهی!
دیگر برای داشتنت تلاش نمی ڪند نگاهش سرد می شود!
ڪلامش بی روح!
دستانش یخ زده!
حرف هایش بوی دل مردگی می گیرد!
و آغوشش بوی هوس... !
 
 

دختر

 

ﺩﺧﺘــــ ـــــــﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷــــــــی ...


ﻫـــــ ـــــﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭم ﮐـــ ــ ـﻪ ﺑﮕــــ ـــ ـــ ــه :


ﺩﻭﺳﺘــــــــــــ ـــــــــﺖ ﺩﺍﺭمـــــ !


ﺑـﺎﺯﻡ ﻣﯿﭙﺮﺳـــ ــــــ ـی :


دوســـــ ــــــــــــ ــــــمـــــــ ﺩﺍﺭی؟

 

ﺗﻪ ﺩﻟـــــ ــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــت ﻫﻤﯿﺸ ـــ ـــه ﻣﯿﻠﺮﺯﻩ


ﺩﺧﺘــــــ ــــﺮ ﮐﻪ ﺑﺎشی .


ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺎشی ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻫﺎﯾیــــــــــــت ﻣﯿشی که ﻋﺎﺷﻘش ﻣﯿﺸﻦ !


ﻫــﺮ ﻭﻗتـ ﮐــﻪ ﺻــــ ــﺪات ﻣﯿﮑنه ....


ﺧﻮﺷــــــــ ــــــــــــ ــﮕلم


 ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸیـ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎشـ ﺯﯾﺒﺎﯾــی !


ﺩﺳــــــــ ــــــتـ ﺧﻮﺩت ﻧﯿﺴــــــــــ ــ ــت ...


ﺩﺧﺘـــــ ـــــﺮ ﮐــه ﺑـﺎﺷــی


 ﻫﻤــــــــ ــــــــﻪ ﯼ قشنگیـــــ ــــ ـــــ ــــ ـی های عالــــــــــم و دوست داری ...... ﯼ ؟

 

 

گاهی آدم ته میکشه

آدمه دیگه
ساعت شنی نیست ، که هی سروتهش کنی  !

میخوام همه دردودلم رو فریاد بزنم  ، تا شنیده بشه

ولی یه صدا ، آروم بهم میگه هیس ! اینجا حرفی واسه گفتن نیست ...

پس بهتره که سعی کنم سـکـوت قانون زندگیم باشه

وقتی واژه ها ، درد رو نمی فهمند ...

همه ى قراردادها را که روى کاغذ بى جان نمى نویسند ، بعضى از عهدها را روى قلبها مینویسیم …
حواست به این عهدهاى غیرکاغذى باشد …
شکستن شان یک آدم را میشکند !
مخاطب خاص

گمان

چقدر خوشحال بود شیطان،
وقتی سیب را چیدم

گمان كرد فریب داده است مرا
نمیدانست تو پرسیده بودی كه
"مرا بیشتر دوست داری یا ماندن در بهشت"؟!

روُِزی هِزار بـ ــار …
بـ ـایَد بَــ رای دُوستانَــم توضـ ـیح بِِدََهَم ،
کــ ـه دَر دُنیای بیرون اَز مَتن هایــم
پــ ــای هیچ عِشقی وَسط نیســ ـت
بـ ـاوَر کهـ نِمی کنند …
جــ ــآنِ تُــ ♥ ــو را قَسم مــ ـی خُورم !

دستانت

دستانت را دور گردنم حلقه کن

این دوست داشتنی ترین شالگردن شبهای سرد من است ...

باور کن!

ما از نسل ماسه نیستم
که به پایت می چسبند
همه جا همراه تواند و پا به پایت می آیند
گاهی سماجتشان خسته ات می کند
اما کافی است بادی بوزد
یا کوچک موجی برخیزد
تا ترکت کنند
ما از نسل صدفیم
که به پاس اقامتی چند روزه کنار ساحل
تا ابدیت صدای دریا را برای هر گوشی زمزمه می کند

میترسیدم از آن دخترک شلوغ و پرهیاهو
زنی تنها و دلشکسته با سیگاری در دست باقی بماند
که ماند …!